من هنوزهم خیلی تنهام


دختر تنها

سکوت در شبهای تنهای.....و دل تنگی در دیاره غربت.....خدایا گناهم چیست؟؟؟

 یه روز بهم گفت: « می خوام باهات دوست باشم؛ آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام.»

 

بهش لبخند زدم و گفتم:« آره می دونم.فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام»

 

یه روز دیگه بهم گفت :« می خوام تا ابد باهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»

 

بهش لبخند زدم و گفتم :« آره می دونم. فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام.»

 

یه روز دیگه گفت:« می خوام برم یه جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه. بعد که همه چیز

 

روبراه شد توهم بیا. آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام.»

 

بهش لبخند زدم و گفتم:« آره می دونم.فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام»

 

یه روز تو نامه اش نوشت: « من اینجا یه دوست پیدا کردم. آخه می دونی؟ من اینجا خیلی

 

تنهام.»

 

براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم:« آره می دونم. فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام.»

 

یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:« من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم.

 

آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام.»

 

براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم:« آره می دونم. فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام.»

 

حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم میکنه

 

اینه که نمی دونه من هنوزهم خیلی تنهام...



نظرات شما عزیزان:

مصطفی
ساعت22:57---25 مهر 1389
دوباره سلام.

مصطفی
ساعت0:37---25 مهر 1389
سلام غزاله جون.هنوز زنده اییی؟!نصف دوستایی که باهاشون تبادل لینک کردم وبلاگشون رو حذف کردن.کلی انرژی گرفتم که هنوز بلاگتو داری!بهم سر بزن خوشحال میشم.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 12 بهمن 1388برچسب:,ساعت 4:27 PM توسط |||GHAZALEH|||| |


Power By: LoxBlog.Com